هوشنگ ابتهاج – داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر این نقش بخون شسته، نگارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر این نقش بخون شسته،  نگارا تو بمان

با من بی کسِ تنها شده، یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان

منِ بی برگِ خزان دیده، دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری، تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقشِ به خون شسته، نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را، لیک
دل ما خوش به فریبی است، غبارا تو بمان

هر دم از حلقه ی عشاق، پریشانی رفت
به سرِ زلف بتان، سلسله دارا تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا! یارا! اندوهگسارا تو بمان

سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست
که سرِ سبزِ تو خوش باد، کنارا تو بمان


به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل