بالاﺧﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺁﻥ ﺷﺐﻫﺎیی ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ چقدﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻫﺴﺘﻢ

بالاخره خواهد آمد، آن شب هایی که تا صبح در کنار تو بیدار بمانم، سرت را روی سینه ام بگذارم

جملات احمد شاملو

مجموعه بهترین جملات احمد شاملو

برای زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد قلبی که دوستش بدارند

برای زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند قلبی که هدیه کند قلبی که

آنچه به تو می دهم عشق من نیست؛ بلکه تو خود، عشق منی

آنچه به تو می دهم عشق من نیست؛ بلکه تو خود، عشق منی

سخنان آموزنده احمد شاملو

گلچین سخنان ناب و آموزنده احمد شاملو

د‌ل های ما که به هم نزدیک باشد دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن‌های دور می‌ترسم

د‌ل های ما که به هم نزدیک باشد دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم دور باش

کار دیگری نداریم من و خورشید برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم هر صبح

کار دیگری نداریم من و خورشید برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم هر صبح…

همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد ، پروازی نه گریزگاهی گردد آی عشق، آی عشق چهره ی آبی ات پیدا نیست

همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریزگاهی گردد آی عشق، آی عشق

هزار آفتاب خندان در خرام توست

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست هزار ستاره‌ی گریان در تمنای من. عشق را ای کاش زبانِ سخن بود

جمله زیبای احمد شاملو

جملات و سخنان زیبای احمد شاملو

و چشمانت با من گفتند که فردا روزِ دیگری‌ست

و چشمانت با من گفتند که فردا روزِ دیگری‌ست…

آهای فلانی! از خانه دلت چه خبر گرم است چراغش نوری دارد هنوز؟

آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛ برای آنها تنها نشانه ی حیات، بخار گرم نفس هایشان است! کسی

میان خورشید های همیشه زیبائی تو لنگری ست خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند.

میانِ خورشیدهای همیشه زیباییِ تو لنگری‌ست… خورشیدی که از سپیده‌دمِ همه ستارگان بی‌نیازم می‌کند.

متن کوتاه و عکس نوشته احمد شاملو

بهترین عکس نوشته ها از جملات و سخنان زیبای احمد شاملو

از تو حرف می‌زنم چنان نوبرانه می‌شوم؛ که بهار هم دهانش آب می‌افتد …!

از تو حرف می‌زنم چنان نوبرانه می‌شوم؛ که بهار هم دهانش آب می‌افتد …!

امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌دارم … و فردا بیشتر از امروز! و این ضعف من نیست قدرت توست!

امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌دارم … و فردا بیشتر از امروز! و این ضعف من نیست قدرت توست!

و عشق اگر با حضور همین روزمرگی ها عشق بماند ! عشق است…

و عشق اگر با حضور همین روزمرگی ها عشق بماند عشق است…

من باهارم تو زمین من زمینم تو درخت من درختم تو باهار

من باهارم تو زمین من زمینم تو درخت من درختم تو باهار نازِ انگشتای بارونِ تو باغم می‌کنه میونِ جنگلا

کیستی که من این گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم!

کیستی که من اینگونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم نان شادی ام را با تو قسمت

تو را دوست دارم؛ و این دوست داشتن، حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می‌کند.

تو را دوست دارم؛ و این دوست داشتن حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می‌کند.

در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.

در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم. آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده روشنی و شراب را

تو را دوست دارم! و این دوست داشتن، حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می کند…