احمد شاملو – بالاﺧﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺁﻥ ﺷﺐﻫﺎیی ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ چقدﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻫﺴﺘﻢ

فاطمه زاهدی دسته بندی: احمد شاملو. موضوعات: شعر و شاعری و عاشقانه. برچسب: صبح. حرفه: جملات کوتاه شاعران بزرگ.

بالاﺧﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺁﻥ ﺷﺐﻫﺎیی ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ چقدﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻫﺴﺘﻢ

بالاخره خواهد آمد، آن شب هایی که تا صبح در کنار تو بیدار بمانم، سرت را روی سینه ام بگذارم و به تو بگویم که در کنارت چه قدر خوشبخت هستم.

به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل

جملات مشابه

میان خورشید های همیشه زیبائی تو لنگری ست خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند.
د‌ل های ما که به هم نزدیک باشد دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن‌های دور می‌ترسم
همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد ، پروازی نه گریزگاهی گردد آی عشق، آی عشق چهره ی آبی ات پیدا نیست
هزار آفتاب خندان در خرام توست
کار دیگری نداریم من و خورشید برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم هر صبح
کیستی که من این گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم!