احمد شاملو – در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.

در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.
آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمانِ بلند و کمانِ گشاده‌ی پُل
پرنده‌ها و قوس و قزح را به من بده
و راهِ آخرین را
در پرده‌یی که می‌زنی مکرر کن.


به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل