هوشنگ ابتهاج – خوشا صبحی که چون از خواب خیزم به آغوش تو از بستر گریزم گشایم در به رویت شادمانه رخت بوسم ، به پایت گل بریزم

فاطمه زاهدی دسته بندی: شعر هوشنگ ابتهاج. موضوعات: شعر و شاعری و عاشقانه. برچسب: بوسه. حرفه: جملات کوتاه شاعران بزرگ.

خوشا صبحی که چون از خواب خیزم به آغوش تو از بستر گریزم گشایم در به رویت شادمانه رخت بوسم ، به پایت گل بریزم

خوشا صبحی که چون از خواب خیزم
به آغوش تو از بستر گریزم

گشایم در به رویت شادمانه
رخت بوسم، به پایت گل بریزم

به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل

جملات مشابه

ای گل در آرزویت جان و جوانیم رفت ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت
بود که بار دگر بشنوم صداي تو را ؟ ببينم آن رخ زيباي دلگشاي تو را ؟
تو بهار دلکشی و من چو باغ شر و شوق صد جوانه با من است
بی تو‌ای جان جهان، جان و جهانی گو مباش چون رخ جانانه نتوان دید جانی گو مباش
برخيز دلا که دل به دلدار دهيم جان را به جمال آن خريدار دهيم
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا