هوشنگ ابتهاج – باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

فاطمه زاهدی دسته بندی: شعر هوشنگ ابتهاج. موضوعات: شعر و شاعری و عاشقانه. برچسب: عشق. حرفه: جملات کوتاه شاعران بزرگ.

باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم

خاموشی لبم نه ز بیداری و رضاست
از چشم من ببین که چه غوغاست در دلم

من نای خوش نوایم و خاموش ای دریغ
لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم

دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم

زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم

باری امید خویش بدلداریم فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم

گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم

به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل

جملات مشابه

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر این نقش بخون شسته، نگارا تو بمان
چه خوش افسانه می گویي به افسون هاي خاموشی مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی
من آن ابرم که می خواهد ببارد دل تنگم هوای گریه دارد
عمری ست تا از جان و دل ، ای جان و دل می خوانمت تو نیز خواهان منی ، می دانمت ، می دانمت
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را که با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی‌شود!
گر جهان از عشق ، سرگشته است و مست جان مست عشق بر من عاشق است