رهی معیری – عقده دل جز به اشک حسرتم، وا کي شود؟ تا نگريم خون، دلم خالي چو مينا کي شود؟

فاطمه زاهدی دسته بندی: رهی معیری. موضوعات: شعر و شاعری و غم و اندوه. برچسب: اشک. حرفه: جملات کوتاه شاعران بزرگ.

عقده دل جز به اشک حسرتم، وا کي شود؟ تا نگريم خون، دلم خالي چو مينا کي شود؟

عقده دل جز به اشک حسرتم، وا کي شود؟
تا نگريم خون، دلم خالي چو مينا کي شود؟
با لب پيمانه هر شب نو کند پيمان عشق
بوسه اي زان لعل نوشين روزي ما کي شود؟
ناصحم گويد: صبوري پيشه کن در عشق دوست
کز صبوري به شود درد تو اما کي شود؟
با قضاي آسمان تدبير ما بي حاصل است
خس حريف موج طوفان خيز دريا کي شود؟
بند عصيان را ز جان با دست طاعت برگشاي
اين گره گر وا نشد امروز، فردا کي شود؟
به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل

جملات مشابه

همه شب نالم چون نی که غمی دارم دل و جان بردی اما نشدی یارم
تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت عـاشقی ها از دلـم دیوانگی هـا از سرم
خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی
از نگاهی می نشیند بر دل نازک غبار خاطر ائینه را آهی مکدر میکند
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم و گر پرسی چه می خواهی ؟ تو را خواهم تو را خواهم