فردوسی – بترس از خدا و میازار کس ره رستگاری همین است و بس

بترس از خدا و میازار کس ره رستگاری همین است و بس

ز روز گذر کردن اندیشه کن

پرستیدن دادگر پیشه کن

بترس از خدا و میازار کس

ره رستگاری همین است و بس

کنون ای خردمند بیدار دل

مشو در گمان پای درکش ز گل

ترا کردگارست پروردگار

توی بنده و کردهٔ کردگار

چو گردن به اندیشه زیر آوری

ز هستی مکن پرسش و داوری

نشاید خور و خواب با آن نشست

که خستو نباشد بیزدان که هست


به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل