خوشبختی به چه معناست؟

چه کسی خوشبخت است؟

در حقیقت، احساس خوشبختی و شادی نقش بسیار مهمی در زندگی ما دارد و می تواند تأثیر بسزایی در نحوه زندگی ما داشته باشد. اگر چه محققان تعریف مشخصی برای شادی پیدا نکرده اند، اما مواردی وجود دارد که بحث در مورد آن خالی از لطف نیست. در این مطلب به تعریف شادی و خوشبختی و سپس اهمیت وجود آن می پردازیم. با ما همراه باشید.

نگاهی به تعریف شادی و خوشبختی در دیکشنری آکسفورد

در فرهنگ لغت آکسفورد خوشبختی را اینگونه تعرف کرده اند: احساس یا ابراز خرسندی یا رضایت.

با این تفاسیر، می توانیم اینگونه نتیجه بگیریم که زمانی می توانیم بگوییم خوشبخت هستیم که عمیقا احساس رضایت از شرایط کرده و یا در حال لذت بردن از شرایط موجود هستیم. از این تعریف، ما می ‌توانیم چند نکته مهم در مورد خوشبختی پیدا کنیم:

  • خوشبختی یک حالت است، نه یک ویژگی و صفت؛ به عبارت دیگر، این یک ویژگی ماندگار یا یک صفت شخصیتی نیست، بلکه یک حالت زودگذر و قابل ‌تغییر است.
  • خوشبختی با احساس لذت یا رضایت برابر است، به این معنی که شادی نباید با احساسات شدیدتر اشتباه گرفته شود.
  • شادی می تواند هم احساس درونی ما باشد و هم چیزی که آن را بروز می دهیم، به این معنی که خوشبختی لزوما یک تجربه درونی یا خارجی نیست، بلکه می ‌تواند هر دوی این ها باشد.

با این تفاسیر به عبارت بهتری با شادی و مفهوم آن آشنا شدیم اما چیزی که مهم است این است که شادی تعریف یکسانی ندارد و این یک بحث قطعی نیست.

خوشبختی

معنای خوشبختی در روانشناسی مثبت گرا چیست؟

شادی معمولا با نام دیگری در تحقیقات روانشناسی مثبت گرا شناخته می ‌شود: رفاه یا بهزیستی ذهنی، یا SWB.

برخی معتقدند که شادی یکی از اجزای اصلی SWB است، در حالی که دیگران معتقدند که شادی SWB است. اگر اکنون شادی را در گوگل سرچ کنید بیش از 2 میلیون نتیجه را ارائه می دهد. به علاوه، جستجوی این اصطلاح در دو پایگاه داده آنلاین روانشناسی (PsycINFO و PsycARTICLES) 19 هزار و 1939 نتیجه از مجلات علمی و سایر مجلات، کتاب ها، پایان نامه ها و موارد دیگر را برای شما لیست می کند.

آیا تعریف علمی شادی و خوشبختی دشوار است؟

با وجود این همه چیز در مورد خوشحالی و شادی، تعجبی ندارد که تعریف شادی از نظر علمی کمی مشکل باشد؛ مطمئنا در مورد چیزی که دقیقا با عنوان شادی شناخته می شود، اختلاف ‌نظر وجود دارد.

طبق گفته های محققانی همچون Chu Kim-Prieto, Ed Diener و دیگر همکاران آن ها، در روانشناسی مثبت گرا سه روش اصلی وجود دارد که خوشبختی با آن معنا پیدا می کند:

  • خوشبختی به عنوان یک ارزیابی جهانی از زندگی و همه جنبه های آن
  • خوشبختی به عنوان یادآوری تجربیات عاطفی گذشته
  • خوشبختی به عنوان مجموعه ای از واکنش های عاطفی متعدد در طول زمان

این در حالی است که به طور کلی این محققان با همه موارد مربوط به احساس خوشبختی همچون رضایت از زندگی، روحیه خوب، احساسات مثبت، احساس لذت بردن و… موافق هستند.

به طور خلاصه می توانیم اینطور بگوییم: “خوشبختی وضعیتی است که با خرسندی و رضایت عمومی از وضعیت فعلی فرد مشخص می شود.”

لذت در مقابل خوشبختی

با وجود ارتباط نزدیک بین خوشبختی و لذت بردن، ممکن است از وجود تفاوت های بین این دو شگفت‌ زده شوید.

همانطور که در بالا توضیح دادیم، خوشبختی وضعیتی است که با احساس رضایت از زندگی یا وضعیت فعلی فرد مشخص می ‌شود. از طرف دیگر، لذت تجربه ای است که اغلب به احساسات مبتنی بر حسی که از تجربیاتی مانند خوردن غذاهای خوب، دریافت ماساژ، شنیدن یک تعریف و یا داشتن رابطه جنسی داریم، اشاره می‌ کند.

در حالی که احساس خوشبختی یک وضعیت دائمی نیست، اما نسبت به لذت حالت پایدار تری دارد. خوشبختی را معمولا بیش از چند لحظه در یک زمان احساس می کنیم، در حالی که احساس لذت می‌ تواند در عرض چند ثانیه تمام شود. لذت می تواند به ایجاد احساس خوشبختی کمک کند و خوشبختی می تواند احساس لذت را تقویت یا تعمیق بخشد، اما این دو می توانند کاملاً منحصر به فرد نیز عمل کنند.

خوشبختی در مقابل مفهوم و معنا

به ندرت خوشبختی و معنا به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند. آن‌ها دو تجربه بسیار متفاوت را توصیف می‌ کنند.

روی باومیستر و همکارانش معتقدند:

انسان ممکن است در تلاش برای خوشبختی به بسیاری از موجودات دیگر شباهت داشته باشد، اما تلاش برای معنا و مفهوم بخش مهمی از آنچه ما را انسان می سازد است و منحصر به فرد از آن است.

بر خلاف خوشبختی، معنا و مفهوم یک وضعیت زودگذر که در طول روز با آن سر و کار داشته باشید، نیست. این یک حس جامع تر از هدف در زندگی و احساس کمک به چیزی بزرگ ‌تر از خودتان است. همانطور که نقل قول Baumeister و همکارانش نشان می دهد، بین روش های جستجو و فواید تجربه خوشبختی و معنا، تفاوت های مهمی وجود دارد.

اسکات باری کافمن تمایزاتی را که باومیستر و محققان دیگر بین این دو یافتند تشریح می کند:

  • احساس سلامتی به خوشبختی مربوط می شود نه معنا.
  • احساس خوب بودن مربوط به خوشبختی است، نه معنا.
  • کمبود پول بیش از معنا باعث کاهش خوشحالی می ‌شود.
  • افراد دارای زندگی پرمعناتر معتقد بودند که “روابط مهمتر از دستاوردها هستند”.
  • کمک به مردم به معنا و مفهوم مربوط می شود، نه خوشبختی.
  • توقع انجام تفکر عمیق زیاد با معنا همراه است، اما با خوشبختی رابطه ای ندارد.
  • صفاتی مانند عاقل بودن، خلاق بودن و حتی مشتاق بودن همه با معنا ارتباط دارند، اما هیچ ارتباطی با خوشبختی ندارند.
  • هرچه افراد احساس می کردند فعالیت هایشان مطابق با مضامین اصلی و ارزشهای خودشان است، معنای بیشتری را که در فعالیت های خود گزارش دادند.

اصولاً، اگرچه این دو هم پوشانی دارند و هر یک می توانند در تجربه دیگری نقش داشته باشند، اما این دو می توانند از هم متمایز نیز باشند.

به گفته Etymology Online، کلمه “خوشحال” در اکثر زبانها از کلمه “خوش شانس” نشات می‌ گیرد – این یک گرایش جالب است – شاید اجداد ما باور داشتند که خوشبختی تا حد زیادی ناشی از خوش‌ شانسی است.

همچنین به اختلاف نظری کلی بین نسل‌ های پیشین و نسل‌های قرن بیستم و قرن خودمان اشاره می‌ کند: اینکه شادی یک عامل حیاتی در زندگی خوب نیست، بلکه یک پاداش است که برخی افراد خوش ‌شانس آن را تجربه کرده‌اند.

دارین مک ماهون نویسنده ای است که در مورد ریشه کلمه “خوشبختی” اینگونه می نویسد: “این یک واقعیت قابل‌ توجه است که در هر زبان هندواروپایی، بدون استثنا، کلمه‌ای که برای خوشبختی به دست می‌آید، ریشه ای از کلمه شانس و اقبال است.”

خود خوشبختی چه معنایی دارد؟

اگرچه این عبارت اغلب مورد استفاده قرار نمی ‌گیرد، “خود خوشبختی” به حس خوشبختی و یا رضایت از خود اشاره می ‌کند و غالباً با اعتماد به نفس، عزت نفس و سایر مفاهیمی که با احساس رضایت از خود ارتباط دارند، همراه است. به طور کلی، این بدان معناست که شما از خودتان و انتخاب هایتان راضی هستید.

روان‌شناسی خوشحالی انسان:

حالا که می‌ دانیم خوشبختی به چه معنی است، بیایید کمی عمیق ‌تر نگاه کنیم. روانشناسی چه چیزی در مورد خوشبختی به ما می ‌گوید؟

تئوری‌ های مختلفی از شادی و خوشبختی وجود دارند، اما به طور کلی به یکی از دو دسته تقسیم می‌ شوند:

  • خوشبختی هدونیک: به عنوان تجربه لذت بیشتر و درد کم ‌تر تعریف می‌ شود؛ از یک مؤلفه عاطفی (تأثیر مثبت بالا و تأثیر منفی کم) و یک مؤلفه شناختی (رضایت از زندگی فرد) تشکیل شده است.
  • خوشبختی ائودایمونیا: خوشبختی را به عنوان نتیجه جستجو و رسیدن به هدف زندگی، معنا، چالش و رشد شخصی معنی می کند. این خوشبختی مبتنی بر دستیابی کامل به پتانسیل های شخصی و عملکرد کامل است.

برخی از تئوری ها خوشبختی را به عنوان محصول جانبی دنباله های مهمتر در زندگی می دانند، در حالی که برخی دیگر خوشبختی را هدف نهایی برای انسان می دانند. برخی از تئوری ها حاکی از آن است که دنبال کردن شادی بیهوده است و برخی تصور می کنند که خوشبختی می تواند به طور هدفمند افزایش یا بهبود یابند.

اگر چه این تئوری ها جزئیات متفاوتی دارند اما در چند مورد یک نظر هستند:

  • خوشبخت و خوشحال بودن خوب است و مردم‌ دوست دارند خوشحال باشند؛
  • خوشبختی نه یک تجربه زودگذر و نه یک ویژگی پایدار و بلند مدت است؛
  • حداقل بخشی از شادی ما توسط ژنتیک ما تعیین شده است،اما این مقدار از حدود  ۱۰ تا ۵۰ درصد متغیر است.
  • دنبال کردن و رسیدن به لذت به ندرت منجر به خوشبختی می شود.
  • منابع زیادی وجود دارند که به ایجاد شادی کمک می ‌کنند.

به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *