سلام، امیدوارم روز خوبی رو سپری کرده باشید. فقط میخواستم به یادتون بندازم که یه روزی بالاخره شما هم میمیرید!
در این پست با هم 9 تا از آخرین حرفهایی که 9 شخص معروف هنگام مرگشون گفتن رو مرور میکنیم.
1. ملکه ماری آنتوانت: «ببخشید قربان، از عمد این کار را نکردم.»
این آخرین جملات معروف ملکۀ فرانسه بود وقتی که به سمت گیوتین حرکت میکرد و به طور اتفاقی پایش را روی پای جلادی که مأمور اعدام او بود گذاشت. ماری آنتوانت در دادگاه به خیانت محکوم شد و در تاریخ 16 اکتبر 1793 اعدام شد.
2. موتزارت: «طعم مرگ بر لبانم است. چیزی را حس میکنم که متعلق به این زمین نیست.»
این آهنگساز کلاسیک تأثیرگذار در تاریخ 5 دسامبر 1791 بعد از سپری کردن دورۀ کوتاهی بیماری در سن 35 سالگی درگذشت. او تا دو ساعت پیش از مرگش کاملاً بیهوش بود و بدنش طوری ورم کرده بود که دیگر به تنهایی نمیتوانست روی تخت بنشیند یا به تنهایی خود را حرکت دهد.
3. کارل مارکس: «برو بیرون! آخرین کلمات برای احمقهایی هست که به اندازۀ کافی حرف نزدهاند.»
بعد از اینکه خانم خدمتکار خانه از این فیلسوف آلمانی پرسید که آیا پیش از مرگش هیچ آخرین حرفی دارد که بزند، با این فریاد مواجه شد. مارکس در تاریخ 14 مارچ 1883 بعد از 15 ماه بیماری به علت ابتلا به برونشیت و پلورزی فوت کرد.
4. اسکار وایلد: «من و کاغذدیواریام بر سر مرگ با هم دوئل داریم. یکی از ما دو تا باید از اینجا برویم.»
آخرین سخنان این نمایشنامهنویس، شاعر و رماننویس ایرلندی که به خاطرشوخطبعی خود مشهور بود هم در نوع خود جالب بود. اسکار وایلد در تاریخ 30 نوامبر 1900 به علت مننژیت مغزی درگذشت.
5. جک دنیلز: «یک مشروب آخر، لطفاً.»
اینها آخرین سخنان تولیدکنندۀ معروف نوشیدنی الکلی بود، که در تاریخ 10 اکتبر 1911 به دلیل مسمومیت خونی فوت کرد. عفونت از انگشت شست پای او شروع شد، که بعد از لگد زدن به گاوصندوقش خود را مجروح کرده بود. آخرین کلمات او در کمپینی تبلیغاتی برای برند مشروبات الکلی دنیلز تنسی در سال 2006 استفاده شد.
6. ال. فرانک بام: «حالا میتوانم از شنهای جابجاشونده عبور کنم.»
شاعر و نمایشنامهنویس آمریکایی، که بیش از همه برای کتاب جادوگر شهر اُز شناخته میشود، در تاریخ 5 می 1919 بعد از سکتۀ مغزی درگذشت. بام این کلمات پایانی را به همسر خود زمزمه کرد، که اشاره به صحرای جادویی در اطراف سرزمین اُز دارد.
7. مالکوم ایکس: «برادران! برادران، لطفاً! این خانهای از صلح است!»
سخنران عمومی مسلمان آفریقایی – امریکایی در حال سخنرانی در سالن تئاتر آدوبون منهتن ترور شد. آشوبگری از میان جمعیت اوضاع را شلوغ کرد، و وقتی مالکوم سعی داشت اوضاع را آرام کند، مردی به سرعت به جلو آمد و به او شلیک کرد.
8. گروچو مارکس: «بمیرم، عزیزم؟ چرا، این آخرین کاری است که من انجام خواهم داد!»
بعد از اینکه این کمدین و ستارۀ فیلم آمریکایی به قدری از خود کار کشید که سلامتش به طور جدی رو به وخامت رفت، او در 19 آگوست 1977 به علت سینهپهلو فوت کرد. او در بین برادران مارکس بیشتر از همه عمر کرد و یک بار در مصاحبهای به شوخی گفت که میخواهد روی سنگ قبرش نوشته شود: «ببخشید، نمیتوانم بایستم.»
9. باب مارلی: «پول نمیتواند زندگی را بخرد.»
ستارۀ موسیقی رگه این کلمات را پیش از مرگ خود در 11 می 1981 به پسرش زیگی مارلی گفت. این خواننده به علت ملانوم بدخیم که در جولای 1977 روی انگشت شست پای او یافت شد، درگذشت. او از قطع عضو امتناع کرد و بیماری در نهایت به ششها و مغز او گسترش پیدا کرد.
بیشتر بخوانید-> جملات و سخنان بزرگان در مورد مرگ