نامه چارلی چاپلین به دخترش نوشته یک ایرانی بود!

احتمالاً شما هم در مورد نامه چارلی چاپلین به دخترش شنیده‌اید. یادم میاد از سال‌ها پیش مطالب و حرف‌هایی در مورد این نامه می‌خواندم و می‌شنیدم. به خصوص بخشی از این نامه در مورد عشق و تن عریان و این جور چیزا بود که کلاً برای ما مردم همیشه جذابیت زیادی داره. این نامه با عنوان «برهنگی بیماری عصر ماست» از قول چارلی چاپلین به دخترش به نام جرالدین نوشته شده و واقعاً تأثیرگذاره:

– دخترم جرالدین! گاه و بی‌گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد و مردم را نگاه کن. زنان بیوه، کودکان یتیم را بشناس و دست کم روزی یک بار بگو: من هم از آنان هستم.

– دخترم جرالدین! چکی سفید امضا برایت فرستاده‌ام که هر چه دلت می‌خواهد بگیری و خرج کنی. ولی هر وقت خواستی دو فرانک خرج کنی با خود بگو: سومین فرانک از آن من نیست. این مال یک مرد فقیر و گمنام است که امشب به یک فرانک احتیاج دارد.

– اگر روزی دل به مردی آفتاب‌گونه بستی، با او یک دل باش و به راستی او را دوست بدار. برهنگی بیماری عصر ما است. به گمان من تن تو، باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است. دخترکم هیچگاه هم‌آغوشی هایت را با عشق مقایسه نکن، هیچ مردی در رختخواب نامهربان نیست.

نامه چارلی چاپلین به دخترش

متن کامل نامه واقعاً به زیبایی نوشته شده و با توجه به محبوبیت شخصیت چارلی چاپلین، باعث می‌شه که ناخودآگاه تأثیرگذاری نامه بیشتر هم بشه و لذت ببریم از اینکه این شخصیت محبوب چنین حرف‌های قشنگی به دخترش زده. به هر حال مطابق معمول این جور نامه‌ها به دخترها خیلی جذاب‌تر از آب در میان. شاید اگه از روز اول به ما می‌گفتن که چارلی چاپلین این نامه رو به پسرش نوشته، اینقدر برامون جذابیت نداشت. هر چی باشه، تبعیض جنسیتی و سوء استفاده ابزاری از خانم‌ها بخشی از فرهنگ ماست، کاریش هم نمیشه کرد.

اما جالب‌ترین بخش قضیه، وقتیه که چند سال پیش روزنامه‌نگاری ایرانی به اسم فرج الله صبا اعتراف می‌کنه که این نامه رو ایشون از زبان چارلی چاپلین نوشته! یعنی برای اینکه بتونه مطلبی خلاقانه و نو برای مجله خود درست کنه، خلاقیت خودش رو به کار میندازه، و یه همچین نامه‌ای از خودش سر هم می‌کنه تا خوانندگان بخونن و لذت ببرن.

فرج الله صبا در این باره می‌گوید: «سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگی‌ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته‌های فانتزی به چاپ برسد. بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده. یک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا این قدر تکراری‌اند؟ گفتند اگر زرنگی خودت بنویس! خب، ما هم سردبیر بودیم. به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم. رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجله‌ای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود. همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه‌ای از قول چاپلین به دخترش نوشتم.

بعد از چاپ این نامه است که مصیبت شروع شد. آن را نوار کردند، در مراسم مختلف دکلمه‌اش می کردند، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند، جلوی دانشگاه آن را می‌فروختند، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد. بدتر آنکه به زبان ترکی استانبولی، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد. حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من است، ریشخندم کردند که چه می گویی؟ ما نسخه انگلیسی‌اش را هم دیده‌ایم!»

(مصاحبه به نقل از وبسایت seratnews.ir)

تقریباً چند سالی می‌شه که خبر دروغ بودن این نامه منتشر شده، ولی جالب اینجاست که هنوز هم خیلی‌ها اصرار دارن که این نامه رو به عنوان اثری کلاسیک غربی به چارلی چاپلین نسبت بِدَن و همچنان سر خودشون و مردم رو گرم نگه دارن! این متأسفانه مشکلی بزرگ برای ماست. هر روز در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان خبرهایی می‌بینیم، و بدون اینکه هیچ اهمیتی بدیم که اصلاً این خبر راسته یا دروغ، منبعش چیه، از کجا اومده، روی دکمه share کلیک میکنیم و خبر رو پخش می‌کنیم تا بقیه هم از اون مطلع شن.

شاید مشکل اصلی، اهمیت ندادن باشه. هیچ اهمیتی به راست و دروغ قضیه نمی‌دیم، فقط می‌خوایم یه داستان جالبی رو تعریف کنیم، بدون اینکه اهمیتی بدیم این داستان چه تأثیر روانی خاصی می‌تونه روی اطرافیان، و به طور کلی روی جامعه بزاره.

خوبه که سعی کنیم بعضی وقت‌ها بیشتر اهمیت بدیم…


بیشتر بخوانید-> جملات کوتاه و زندگینامه چارلی چاپلین

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *